مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ در تهران به دنیا میآید. در زمستان سرد۱۳۴۰ و میانه برفوبوران. اصالتش به خرمدشت برمیگردد؛ جایی حوالی دشت قزوین. هم پدر و هم مادر، متولد همانجا هستند و هردو از خانوادهای معتقد و بااصالتاند. هوش عجیبی دارد. همهچیز را سریع میآموزد و در تحلیل و تدبیر، مهارت شگفتانگیزی دارد. توی روزهایی که صدام و جلادانش از مرزهای جنوب غربی به ایران یورش میآورند، راهی جبههها میشود. ویژگیهای ذاتیاش، فرماندهان را تحتتأثیر قرار میدهد و سر از سپاه پاسداران درمیآورد.
در آن روزها فقط نوزدهسال دارد. پس از دورهای کوتاه، بهعنوان تکتیرانداز راهی عملیاتهای مهم میشودو بعد هم به یکی از برجستهترین شاگردان شهید حسن تهرانیمقدم بدل میشود که در میدان نبرد حق علیه باطل، خوش میدرخشد. توی بسیاری از تقابلهای بزرگ ایران و عراق حضور دارد. از کربلای ۴ و ۵ گرفته تا والفجر مقدماتی و والفجر ۸، او در تمام عملیاتهای مهم نقش کلیدی دارد.
بعدها سرنوشت، جوری رقم میخورد که مسیر تمام مأموریتهای پایگاههای موشکی ایران به او ختم میشود. او به اقتدار دفاعی ایران، سروشکل تازه میدهد. از معماران قدرت موشکی ایران به شمار میآید. سال۱۳۸۸ وقتی برای اولینبار «نیروی هوافضا سپاه» تأسیس میشود، فرماندهیاش را به او میسپارند.
او که پیشتر فرمانده پدافند هوایی سپاه هم بود. از این لحظه مسیر جدیدی در زندگیاش آغاز میشود. از توپخانه به موشک و پهپاد میرسد و از زمین به آسمان و حتی فضا. استراتژی این مقر را بر مبنای توسعه روزافزون طراحی میکند. نیروهای هوافضای سپاه به سرعت تواناییهایشان را گسترش میدهند و ایران را به یکی از پیشتازان صنعت ساخت پهپاد تبدیل میکنند.
حوزهای که جان نیروهای ایرانی را نجات میدهد و عملیاتهایی را پیریزی میکند که بدون نیاز به پشتیبانی نزدیک و تنها از راه دور، کار را به سرانجام میرسانند. او فرماندهی عملیاتهایی را به عهده میگیرد که فراتر از مرزهای ایراناند. زمانی که داعش در خاک سوریه ریشه میدواند و هر روز خونهای بیگناه بیشتری را روی زمین جاری میکند، او به شرق فرات میرود و در یکسره کردن کار داعش، نقش مهمی ایفا میکند.
او در تمام این سالها، عملیاتهایی را برنامهریزی میکند که نشان از تسلط کاملش بر سامانههای موشکی، پهپادی و اطلاعاتی دارد. سیستمهای موشکی ایران، به یمن حضور او پیشرفت میکنند. موشکهایی با برد هزاران کیلومتر که همچون «فتاح»، بهسرعت قلب آسمان را میشکافند و بر پیکره دشمن فرود میآیند.
بعدها عملیات وعده صادق را فرماندهی میکند. ماشین کشتار صهیونیسم را در دو موج سهمگین، مورد حمله قرار میدهد و بهواسطه حرکت جسورانه و دقیقش، نشان فتح را از آن خود میکند. «سردار امیرعلی حاجیزاده» تا آخرین نفس، بیپروا سخن گفت. هیچ تهدیدی را بیپاسخ نگذاشت و ترسی به دل راه نداد.
فقط اسرائیل است که میتواند بیمارستانهای صحرایی را به آتش بکشد. میتواند ۹۳درصد مدارس غزه را بهطور کامل تخریب کند. میتواند جلو ورود دارو، غذا و آب را به غزه بگیرد. میتواند بر سر اردوگاه آوارگان بمب بریزد و زندهزنده سوختن آدمها را به تماشا بنشیند. میتواند ۱۰هزار کودک فلسطینی را در عرض چندماه سلاخی کند.
اسرائیل میتواند درست همانجایی که گمان میرود غیرممکن است، دوباره اقدام کند و آغازگر وقاحت و شرارتی جدید باشد، درست همانطور که این جنایات را امروز در کشورمان مرتکب میشود. برتریجویی نژادپرستانه صهیونیسم، میکشد و میکشد و دموکراسیخواهان چشمانتظار نظم جدید خاورمیانه ایستاده برایش کف میزنند تا شاهد بزرگترین انحطاط عقلانیت دنیای مدرن و زوال انسانیت باشیم.
همانطور که در حمله تروریستی بزدلانهاش در خاک ایران، شاهد این خوی وحشیگری بودیم. «سردار امیرعلی حاجیزاده» بارها اعلام کرده بود که صهیونیستها در قواره جنگ با ایران نیستند. آنها هیچگاه در قواره جنگ با ایران پهناور نبودهاند. در سحرگاه شهادت سردار حاجیزاده، اسرائیل بزدلانه به مناطق مسکونی حملهور شد. جان غیرنظامیان و افراد بیگناه را گرفت و جنایت جنگی تازهای رقم زد.
سردار بزرگ، جغرافیای جنگ را میشناخت، با میدان دیپلماسی بیگانه نبود و در تقابل با اسرائیل، بهخوبی میدانست که این رژیم تا ابد، پیامآور مرگ است. سحرگاه بیستوسوم خرداد، هنگامه پر کشیدن سردار شجاع ایران بود. او نه یک فرمانده، بلکه نمادی از تفکر نظامی، عقلانیت و تعهد به وطن بود. ادامه دادن راه او، پاسداشت آزادگی و ایمان است که میتواند تا ابد پرچم عزت ایران را برافراشته کند.